English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5465 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
closed shops U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
closed shop U قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
labor unions U اتحادیه کارگری
labor union U اتحادیه کارگری
union <adj.> U اتحادیه کارگری
trade union U اتحادیه کارگری
trades unions U اتحادیه کارگری
trade unions U اتحادیه کارگری
nonunion U کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
e f t a (european free trade association U اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union U اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
unionism U اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
gandey dancer U کارگر فصلی کارگر سیار
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
proletarian U کارگری
blue collar U کارگری
laboring U کارگری
blue-collar U کارگری
dictatorship of proletariat U خودکامگی کارگری
union <adj.> U سندیکای کارگری
labor union U سندیکای کارگری
labor organization U سازمان کارگری
labor movement U نهضت کارگری
labor movement U جنبش کارگری
labor U نیروی کارگری
labor unions U سندیکای کارگری
tonnage U براساس تن
fellowships U عضویت
fellowship U عضویت
membership U عضویت
memberships U عضویت
labor turnover U نقل و انتقال کارگری
jurisdictional dispute U مرکز حل اختلافات کارگری
maintenance of membership U حمایت از عضویت
membership character U ویژگی عضویت
membership group U گروه عضویت
membership of the parliament U عضویت پارلمان
group membership U عضویت گروهی
nonunion U غیر وابسته بسندیکای کارگری
world federation of trade unions U فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
seceded U از عضویت خارج شدن
secede U از عضویت خارج شدن
datamation U خودکاری براساس داده ها
secedes U از عضویت خارج شدن
seceding U از عضویت خارج شدن
cost plus U براساس قیمت تجارتی
membership of legislative assembly U عضویت مجلس مقننه
card-carrying U دارای کارت عضویت
adhesion U انضمام قبول عضویت
enter U داخل عضویت شدن
entered U داخل عضویت شدن
enters U داخل عضویت شدن
ipso facto U عضویت خود بخودی
dockers U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
docker U کارگری که کشتی رابارگیری و تخلیه میکند
clubbabble U قابل عضویت درباشگاه یامجمع
enrolling U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolls U عضویت دادن درفهرست واردکردن
progress payments U پرداخت براساس پیشرفت کار
enrolled U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol U عضویت دادن درفهرست واردکردن
point system U شرط بندی براساس امتیاز
enroll U عضویت دادن درفهرست واردکردن
syndicalism U سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
ad valorem duty U حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
specific duties U عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
vendor rating U رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
monometallism U قرار دادن واحد پول براساس یک فلز
bespoke U قراردادی
bespoken U قراردادی
advice code U کد قراردادی
conventional U قراردادی
contractual U قراردادی
based on a contract U قراردادی
arbitrary U قراردادی
defaults U قراردادی
contracted U قراردادی
default U قراردادی
defaulting U قراردادی
defaulted U قراردادی
defoult U قراردادی
freight tonne U فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
convention U ائین قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
agreed point U نقطه قراردادی
conventions U ائین قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
formal charge U بار قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
prosign U علامت قراردادی
code U نشانه قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
military symbols U علایم قراردادی نظامی
base symbol U علایم قراردادی مبنا
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
gas plasma display U صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
what is U فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
clearing and switch buying U توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
relative income hypothesis U براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
dead weight U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
dead weights U کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
Marxist U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists U طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
union U اتحادیه
fraternity U اتحادیه
unions U اتحادیه
confederacies U اتحادیه
confederacy U اتحادیه
leagues U اتحادیه
guilds U اتحادیه
league U اتحادیه
guild U اتحادیه
federation U اتحادیه
federations U اتحادیه
fraternities U اتحادیه
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
fdm U Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
company union U اتحادیه شرکت
trade union U اتحادیه اصناف
craft union U اتحادیه صنفی
labourunion U اتحادیه کارگران
lague U مجمع اتحادیه
labour union U اتحادیه کارگران
trades unions U اتحادیه تجارتی
labor service U اتحادیه کارگران
industrial union U اتحادیه صنعتی
offensive league U اتحادیه تهاجمی
corporativism U صنف اتحادیه
wheels U اتحادیه ورزشی
vertical union U اتحادیه صنعتی
association football U اتحادیه فوتبال
business union U اتحادیه بازرگانی
wheeling U اتحادیه ورزشی
citcuit U اتحادیه بازیها
incorporator U کارمند اتحادیه
wheel U اتحادیه ورزشی
trades unions U اتحادیه صنفی
trade union U اتحادیه صنفی
trade union U اتحادیه تجاری
customs union U اتحادیه گمرکی
custom union U اتحادیه گمرکی
trade union U اتحادیه بازرگانی
trade union U اتحادیه تجارتی
trade unions U اتحادیه صنفی
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1چیزی که عوض داره گله نداره
2In someone bad (or good) books.
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1he doesn't mind
1he has nothing to do with it.we've had a disagreement
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com